Saturday, October 20, 2007

سلام
یه وب سایت خیلی خوب رو میخواستم بهتون معرفی کنم
كه متعلق به شركت سپهران داريس هست و كار اصليش فروش انواع مبلمان و لوازم چوبي منزل هستش. كارهاي اين شركت اكثراً كار دست هستند و بسيار زيبان.علاوه بر آنكارهاي خيلي زيبا از هنرمندان برجسته اين كشور را اعم از نقاشي و خوشنويسي و پيكره سازي به نمايش گذاشته اند كه ديدنشون خالي از لطف نيست.اگر دوست داشته باشين ميتونين كارهايي را كه ميپسندين به صورت
آنلاين سفارش خريد دهيد

http://www.sepehrandaris.ir

Saturday, August 25, 2007

سرگذشت دختران حوا

ما در این نوشته ها سعی کردیم که برخورد جوامع مختلف با زن رو البته بدون نقد بررسی کنیم .نقد و اظهار نظر رو به عهده شما خوانندگان گذاشتیم:

احتراما توجه شما را به اولین مقاله از سری نوشته های سرگذشت دختران حوا جلب میکنیم:

در بابل قدیم :وظایف زن بچه آوردن و پروردن ،آب از چاه یا رودخانه آوردن ،پختن ، شستن ، بافتن وتمیزکردن خانه بود. مرد میتوانست زن خود را به علل نازایی ، زنا ، ناسازگاری و بد اداره کردن خانه طلاق دهد و تنها کاری که باید میکرد این بود که جهیزیه زن را به وی بازگرداند و به او بگوید (تو زن من نیستی) ، ولی زن چنین حقی نداشت . اگر زنی می توانست ثابت کندکه نسبت به شوهرش وفاداربوده و شوهر در حق وی سختی روا داشته ،طلاق نمی گرفت ولی عملا حق داشت جهیزیه خود رابردارد ، خانه شوهر را ترک کند و به خانه پدر بازگردد .

در آشور:اگر مردی زن خود را در رابطه جنسی با مرد دیگری دستگیر میکرد ، حق کشتن او را داشت .مردان می توانستند تعدادی کنیز برای خود بعنوان معشوقه بگیرند ، ولی زنان موظف بودند که کاملا نسبت به شوهر خود وفادار باشند .

زن در حکومت هخامنشیان : در نخستین تمدن آریائی مردان تنها یک زن میگرفتند . اما پس ازتشکیل حکومت هخامنشیان ، در نتیجه تکامل طرز تولید و افزایش تولید اضافی و ظهور طبقات مختلف ، تعدد زوجات در بین طبقات مرفه و ممتاز جامعه و بخصوص در بین سلاطین و شاهزادگان رواج یافت . زنان و کودکان در کارهای ساختمانی و تولیدی مثل مردان شرکت داشتند . ویل دورانت نوشته - در زمان زرتشت ، زنان منزلتی عالی داشتند ، با کمال آزادی و با روئی گشاده در میان مردم رفت و آمد میکردند و صاحب ملک و زمین می شدند و در آن تصرفات مالکانه داشتند - پس از داریوش مقام زن مخصوصا در میان طبقه ثروتمند تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند. زنان بالای اجتماع جرأت نداشتند جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند .زنان شوهر دار حق نداشتند هیچ مردی را ، ولو پدر یا برادرشان باشد ، ببینند .در نقشهائی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورتی از زن دیده نمی شود . کنیزکان آزادی بیشتری داشتند جه لازم بود ار مهمانان خواجه خود پذیرایی کنند. در رساله اندرز آذر پاد مهر سپندان به نقل دینشاه آمده که - زن و فرزند خود را از تحصیل دانش و کسب هنر باز مدار تا غم و اندوه بر تو راه نیابد و در آینده پشیمان نشوی . در ایران باستان غیر از زنان وابسته به طبقه اشراف ، سایر زنان از قید حجاب آزاد بودند .

قوانین بابلیان در دوره داریوش : مرد فقط میتواند یک زن داشته باشد ولی اگر زن نازا باشد می توان زن غیر عقدی داشت . ازدواج بی قرارداد قانونی نیست .اگر آزاد با کنیزی ازدواج کند، آن کنیز مقام آزاد را می یابد .اگر شوهر زنش را طلاق دهد باید جهیزیه او را رد کند و یک سهم پسری از مال خود را به او ببخشد ولی اگر زن نازاست فقط جهیزیه به او بر میگردد.در مورد خیانت زن ، شوهرش او را اخراج یا برده می کند . زن میتواند اموالش را خودش اداره کند ، اجاره دهد ، جهیزیه خود را پس بگیرد ، مال خود را ببخشد ، تجارت کند ، در زمره روحانیون در آید . دخترانی که جهیزیه گرفته اند از ارث محرومند ولی آنها که جهیز ندارند در ارث بردن با پسران مساویند .

در انجیل مسیح آمده است : ....اما من میخواهم شما بدانید که سر هر مرد مسیح است و سر زن ، مرد و سر مسیح خداست .- زیرا که مرد از زن نیست بلکه زن از مرد است ، مرد به جهت زن آفریده نشده بلکه زن برای مرد ، زن را اجازه نمیدهم که تعلیم گیرد و یل بر شوهر مسلط شود بلکه در سکوت بماند . زیرا که آدم اول ساخته شد و بعد حوا ،و آدم فریب نخورد بلکه زن فریب خورد و در تقصیر گرفتار شد . ای زنان شوهران خود را اطاعت کنید چنانکه خداوند را ، زیرا شوهر زن، سر زن است.

وضعیت زن در اعراب جاهلیت : زن در جامعه عرب استقلال و شخصیت نداشت ، جزءمایملک مرد بشمار می رفت و هرگونه رفتاری با وی متداول و مجاز بود ،درنزد بعضی از اعراب زن مثل سایر ترکه میت به وارث او منتقل میشد ، بعضی از اعراب مولود دختر خود را می کشتند.


این مطالب از کتابهای محققینی چون گزنفون ، ویل دورانت ، دیاکونوف ، راوندی و...اقتباس شده است .


واین داستان ادامه دارد...


Monday, July 9, 2007

جواهری در شرکت

برای ما همیشه سوال بود "آرموند آوانس" که همش توی یه اتاق مخصوص زیر نظر مستقیم مدیریت کار میکنه و کمتر راجع به کارش صحبت میکنه و شخصیتا آدم آرومیه
چرا سوالای حرفه ایشو نمیاد با ما مطرح کنه تا کمکش کنیم!! چند روز پیش یکی از دوستام(که من همینجا ازش تشکر میکنم) موضوعی رو گفت که خیلی برام جالب بود
البته اگه بخوام وارد بحثش بشم خیلی تخصصی میشه .فقط خیلی کوتاه بگم که ایشون در سطح برنامه نویسهای تاپ دنیا شناخته شده است...
مثلا یه نمونه اش اینکه چند سال پیش در زمینه remotingکدهایی نوشتند که تیمspring ازش استفاده کرده!...
از اونجایی هم که وبلاگ ما یکی از پربیننده ترین وبلاگهاست و آرموند رو هم کسی نمیشناسه!!!خواستیم موضوع رو اینجا مطرح کنیم تا کمکی بهش کرده باشیم!
در ضمن بهش یادآوری کنیم که بابت این موفقیتهای بزرگ میتونه از ما هم که بهش فضای کار دادیم تا از فکر خلاقش استفاده کنه تشکر کنه..
به هر حال همه میدونن یه درصدی از موفقیت آدمها وابسته به محیطیه که تو اون کار میکنه!
البته چند تا از دوستامون در مورد پست قبلی به این نکته اشاره کردند که موضوع مربوط به جمع شرکت شماست.(با اینکه نبود واین موضوع ممکنه برای هر کدوم از ماها اتفاق بیفته!)
به خاطر همین خواستیم از اینکه یه مقدار این پست هم تخصصی نوشته شده و مربوط به یه گروه خاصه به ما خرده نگیرید.
برای اینکه به نظر ما باید از این آدمهای فوق متخصص حداقل در حد معرفی قدردانی بشه!!!

Sunday, July 8, 2007

بنزین

امروز صبح ما داشتیم در مورد فیلتر شدن وبلاگمون با هیجان صحبت می کردیم (البته بعدش متوجه شدیم کاردستیار شبکمون گلپاست!)که بهنام با یه قیافه ناراحت وارد شرکت شد.

وقتی ازش پرسیدیم چه اتفاقی افتاده ؟ اشک تو چشاش حلقه زد و سر درد دلش باز شد.

طفلکی دیروز که رفته بوده پمپ بنزین موبایلش زنگ می خوره (حالا کی بوده ما نمیدونیم!!)که حواسش پرت میشه و کارت سوختش رو جا می ذاره ...البته احتمالا تا 30 ,40 دقیقه بعدش داشته با موبایل حرف می زده
چون تا اون موقع متوجه جا گذاشتن کارتش نشده بود! به هر حال برمیگرده سراغ کارتش ...
اول که مسوول پمپ بنزین قضیه رو کلا منکر میشه بعد که اصرار بهنام رو میبینه می ره و کارت سوختش رو می آره و بهنام خوشحال هم کلی تشکر میکنه و برمی گرده
یه دفعه به ذهنش می رسه که کارتشو چک کنه و می فهمه که به به!آقای محترم مسوول پمپ بنزین زحمت کشیدن و 60 لیتر بنزین بهنام رو فروختن تا بهنام مجبور نباشه هی فکر کنه که با این همه بنزین کجا بره!
تازه فکر اینم کرده که خب بهنام با این سن و سال کم بهتره که اصلا کمتر رانندگی کنه که هم آلودگی هوا کمتر شه هم ترافیک.

ما هم خواستیم در این پست از ایشون کمال تشکر و قدردانی رو داشته باشیم که اینقدر به فکر بهنام بوده!!
راستی بهنام خودش پیشنهاد کرد که اگر کسی خیلی متاثر شده میتونه 1 لیتر بنزین بهش کمک کنه !

Saturday, July 7, 2007

Free Is All I've Gotta Be


This Picture Is Taken By Marjan.